سه شنبه 89 فروردین 3 , ساعت 2:22 عصر
بند دهم
کای نور چشم مصطفی بر حال ما نگر
ما را به درد و ماتم و غم مبتلا نگر
بر دشت کربلا ز جنان یک نظاره کن
بر جسم پاره پاره خون خدا نگر
اولاد خویش را که عزیزان داورند
در زیر تازیانه قوم دغا نگر
گلهای باغ حیدر وبستان مصطفی
آتش گرفته از ستم اشقیا نگر
بر نو خطان آل محمد گذر نما
سرها بریده از دم تیغ جفا نگر
اطفال بی گناه دراین دشت بی پناه
زنها اسیر محنت بی انتها نگر
آن حنجری که بوسه بر آن می زدی رسول
ببریده اش ز خنجر جور از قفا نگر
ای مادر از ستمگر اول هزار داد
لعنت بر او که پایه جور و ستم نهاد
نوشته شده توسط نفس باد صبا | نظرات دیگران [ نظر]
لیست کل یادداشت های این وبلاگ